در ستیز با امپراطور
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۱۹۱۴۵
فرهاد محرابی، پژوهشگر فلسفه و ادبیات تطبیقی: «.. ما باید اندیشه را زندگی کنیم - به تمامی – بهگونهایکه قادر باشیم در اساس با کنشها مرتبط شویم...»
آنتونیو نگری در گفتگو با چزاره کازارینو
به گزارش هم میهن، آنتونیو نگری، فیلسوف مارکسیست ایتالیایی که روز شنبه در سن نود سالگی در پاریس درگذشت، یکی از جنجالیترین و مناقشهبرانگیزترین چهرههای فلسفهی معاصر جهان بود؛ فیلسوفی که اغلب با عناوین مبهم و مغشوشی همچون «پسامارکسیست-پستمدرنیست» که بیشتر رنگ و رویی ژورنالیستی داشت، معرفی میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در همین نقلقولی که در بالا از مصاحبهی معروف و بلندش با کازارینو آوردم، تمام حرف او این است که پرسش از چیستی فلسفه و ماهیت فیلسوف بدون در نظر گرفتن رسالت اخلاقی و سیاسی او و کنشمندی تفکرش، ناقص و ناکافی خواهد بود. نگاه او به جایگاه فیلسوف بهغایت فروتنانه بود. همانطور که خود زمانی گفته بود: «فیلسوف کسی نیست جز پسماندهای از گذشته».
کسی که اگر فلسفه برایش تماماً غرقشدن در دنیای مفاهیم انتزاعی بدون درگیری و تعهد به تغییر و مبارزه باشد، رسالت خود را به انجام نرسانده.
کار فکری نگری دقیقاً بهدلیل همین سماجت بیبدیلش بر «تغییر و مبارزه» همواره طرفدارانی پرشور ازیکسو و ناقدانی دوآتشه ازسویدیگر را برایش به ارمغان میآورد.
منتقدانش فلسفهی او را صرفاً فلسفهای میلیتاریستی میدانستند که با بازگشت به نوعی قرائت وفادارانه از متون اصلی سنت مارکسیستی سعی در به چالش کشیدن گفتمانهای صلب و منجمد مارکسیسم پارلمانتاریستی خصوصاً در ایتالیا دارد؛ کسی که فلسفهاش چیزی نیست جز رسالهای تروریستی از جانب یک آپولوژیست برای مشروعیتبخشی به خشونت عریان؛ و طرفدارانش در سمت دیگر، فلسفهی او را در قالب نظرگاهی میدیدند که همردیف فلاسفهای، چون فوکو، دلوز و گتاری تلاشیست برای درک مکانیسم قدرت و سوبژکتیویته در مدرنیتهی متأخر که میتواند محدودیتهای نظریات پساساختارگرایانهای که خصوصاً دستگاه فوکو درنهایت در آنها گرفتار بود را پشتسر بگذارد.
رادیکالیسم سیاسی و تبعید
حقیقت آن است که اگر جوانب تا حدی متعصبانه و شعاری هر دو نگاه را کنار بگذاریم، هر دو واجد حقیقتی کمینه در خودند بیآنکه حق مطلب را به تمامی در مورد فلسفهی نگری بیان کنند. نگری نقشی اساسی در شکلگیری گروهی تحت عنوان «قدرت کارگران» در اواخر دههی ۶۰ داشت.
گروه چپگرای بسیار تندرویی که معتقد به مبارزهی مسلحانه برای قدرتگیری طبقهی کارگر در ایتالیا بود و در فاصلهی سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۳ فعالیت داشت. برخی از اعضای تندروتر گروه بعدها گروه بسیار رادیکال بریگارد سرخ را تشکیل دادند که در ربایش و مرگ آلدو مورو، نخستوزیر پیشین ایتالیا نقش داشت.
این اتفاق که در سال ۱۹۷۸ رخ داد به آغاز دورانی از ترس و وحشت در فضای سیاسی ایتالیا دامن زد که ماحصل آن امنیتی شدن و بستهتر شدن فضا و رادیکالیزه شدن اپوزیسیون بود. نگری عضویتی در این گروه نداشت، اما او را یکی از حامیان فکری این گروه دانستند که نتیجهاش محکومیت او به ۳۰ سال زندان بود.
نگری بعد از آنکه چهار سال را در حبس گذراند، با استفاده از مصونیت پارلمانی در مقام نمایندهی برگزیدهی حزب رادیکال ایتالیا از زندان آزاد شد و بعد به فرانسه گریخت. مطالعات جامع او در مورد اسپینوزا و نیز لئوپاردی که بعدها از ارکان پروژهی فلسفی او شدند، حاصل این دورهی زندان بود. او درنهایت با کمک فلیکس گتاری، از ایتالیا خارج شد و در فرانسه با یاری آلن بادیو و ژیل دلوز شغلی بهعنوان استاد فلسفهسیاسی در دانشگاه پاریس دست یافت.
نگری و ماریکل هارت (شاگرد جوانش در سالهای نخستین اقامت در پاریس و همراه فکری او در سالهای بعد) بهمرور نظرگاه اتونومیسم مارکسیستی که مبتنی بر توانمندسازی و تقویت طبقهی کارگر بود را در مقام نظرگاه اصلی فلسفهی سیاسی خود بسط و گسترش دادند.
محور این نظرگاه این بود که کنشهای فعالانهی طبقهی کارگر موجب واکنش از جانب ساختار حاکم سرمایهداری شده و تداوم این مبارزات درنهایت منجر به همبستگی بیشتر نیروهای کارگری و بهتبعآن زمینهساز تغییراتی وسیع در سطح سیاسی و حتی تکنولوژیک خواهد شد.
امپراطوری
در سال ۱۹۹۷ بعد از اینکه دوران محکومیت نگری در ایتالیا به ۱۳ سال کاهش یافت، بهطور داوطلبانه و با هدف جلب توجه به وضعیت اسفناک تبعیدیان سیاسی به کشورش بازگشت تا مابقی دوران زندان را در آنجا سپری کند و درنهایت در سال ۲۰۰۳ بعد از تخفیف دوبارهی مجازاتش از زندان آزاد شد.
کتاب درخشان «امپراطوری» (۲۰۰۰) که به همراه مایکل هارت نوشت و شهرتی جهانی را برای او بههمراه آورد، حاصل این دورهی دوم زندان اوست.
انتشار کتاب «امپراطوری» درواقع آن لحظهی مهم در حیات فکری نگری بود که او را در مرکز نظریهی انتقادی معاصر قرار داد و در آستانهی ۷۰ سالگی شهرتی جهانی را برایش به همراه آورد. کتاب درواقع مانیفستی برای جنبش جهانی ضدجهانیسازی و امپریالیسم اقتصادی بهشمار میرفت و خون تازهای بود در رگهای مبارزات تئوریک چپ.
بهطور خلاصه نگری و هارت در این کتاب نشان میدهند که چگونه در دوران پس از جنگ جهانی دوم شکل جدیدی از حاکمیت سربرمیآورد که مرزهای دولت-ملتها را درمینوردد و با یک قدرتگیری فراگیر در مقام یک امپراطوری جهانی در سازوکارهای اقتصادی-سیاسی جهان اعمال نفوذ میکند.
ظهور سبکهای نوین زندگی و شکافهای مالی و طبقاتی جدید و تعمیق این شکافها از تالیهای همین جهانیشدن سرمایهداریاند؛ و این خود در نظر آنها لازمهی گشایش فصل جدیدی بود در مبارزات طبقاتی. کتاب از این جهت امیدبخش بود که در دورهی سلطهی فراگیر انگارههای نومحافظهکارانه و نئولیبرالیستی نور امیدی زاینده بود که مسیر مبارزهی آینده را ترسیم میکرد.
حاکمیت در نظر آنها به مجموعههایی از ساختارهای قدرت خردتر در سطح ملی و فراملی تقسیم میشد که نگری و هارت آن را «امپراطوری» مینامند.
این کتاب اساساًً بهشکلی تلویحی بازخوانی و بازنگریای بنیادین از «مانیفست» مارکس بهدست میداد که حال باید نقشهی راه برای مبارزه با حاکمیت سرمایه و فرم نوینش در اواخر قرن بیستم و قرن بیستویکم را تصویر میکرد و به سیاقی درخشان نشان میداد که چگونه سرمایهداری متأخر در کنه خود تعارضهایی را تولید میکند که درنهایت به امکان گشایش از درون خود سیستم منتهی میشود.
در تصویر نگری از «امپراطوری جهانی سرمایهداری» ساختار قدرت، ساختاری بیمرکز است و حاکمیت در آن لاجرم غیرمتمرکز که آن را از مدل های امپریالیستی گذشته متمایز میکند. ساختار و سیستم اعمال حاکمیت در اینجا فرمی شبکهای به خود گرفته.
مدل نگری برخلاف مدل فوکو تصویری تکهتکه و مجزا از قدرت را ترسیم نمیکند بلکه در نظر او و هارت، در ساختار امپراطوری نوین، سرمایه و حاکمیت همگرا میشوند و سیستمی را تشکیل میدهند که برای تداوم استثمار جهانی و انباشت ثروت در دست طبقهای معدود طراحی شده است.
مبارزهای شاعرانه
«امپراطوری» به یک معنا ماحصل و خلاصهی تمامی فلسفهی آنتونیو نگری بود. با وجود ظاهر گاه خشن و «ستیهنده ی» فلسفه در نزد او، نظام فکریش، اما در کنه خود نظامی رهایی بخش بود؛ و بیش از هرچیز شبیه جهانی شاعرانه سرشار از مبارزه و شوق برای تغییر.
توصیفی که نگری در انتهای کتاب درخشانش در مورد جاکومو لئوپاردی از شعر این شاعر بیبدیل قرن نوزدهم ایتالیا میکند، به تمامی میتواند خلاصهای شاعرانه از جهان فلسفی خود او باشد: «.. این یک آگاهی است در باب اینکه این روشنایی هستی تنها امکانیست برای پیشروی، برای مشاهده، برای ساختن مقاومت شکنندهی عشقی که میخواهد بیکران باشد و همین بیکران بودنش دلیل هستی آن است. … شعر پوسته هستی را میشکافد ـ تا هستی جدید و جهانیتری را بسازد».
فلسفهی نگری نیز در معنای تام و تمام کلمه پوستهی هستی تاریک سرمایهداری متأخر را میشکافد تا «هستی نوین» و «جهانیتری» را پیش چشمانمان قرار دهد. روایتگر آن «اشتیاق به رهایی» میشود که سازوکار درندهخوی جهان جدید از ما دریغ داشته.
خوانش دقیق و همدلانهی فیلسوفی، چون او برای ما در وضعیت امروز که به تمامی در ید هزارتوهای مافیایی-محافظه کارنه-بنیادگرایانه (چه از منظر ایدئولوژیک، چه از منظر مراکز انباشت قدرت) گرفتار شده، خود به همان اراده و شجاعتی نیاز دارد که فلسفهی راستین در نظر فیلسوف ایتالیایی نیاز داشت.
کمترین درسی که میتوانیم از او در عصر تاریکی که در آن بهسر میبریم بگیریم این است که اراده به تغییر را واننهیم و تفکر را معطوف به کنشی بنیادین برای دگرگونی وضعیت بدانیم.
منبع: فرارو
کلیدواژه: قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل سرمایه داری فلسفه ی ی فلسفه ی جهان ی نگری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۱۹۱۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تاثیرات سلوکیان بر خاورمیانه: از تاثیر بر هنر و فلسفه تا مواجهه با شورش یهودیان
فرارو- روایت غالبا گفته شده از خاورمیانه مملو از ظهور و سقوط امپراتوریهایی مانند هخامنشیان، عباسیان و عثمانیها است. تسخیر امپراتوری ایران هخامنشی توسط اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد مسیح یکی دیگر از فصلهای معروف است. با این وجود، قدرت قابل توجهی که پس از مرگ اسکندر مقدونی پدیدار شد و خود را در قالب امپراتوری سلوکی به نمایش گذاشت تا حد زیادی مبهم باقی مانده است.
به گزارش فرارو به نقل از فِر آبزرور، سلوکوس یکم نیکاتور یکی از ژنرالهای اسکندر مقدونی سلسله پادشاهی وسیعی را ایجاد کرد. او دیگر جانشینان اسکندر که مجموعا به نام دیادوچی شناخته میشوند پس از آن که پردیکاس نائب السلطنه منتخب اسکندر نتوانست قدرت را حفظ کند برای قلمروی درون امپراتوری با یکدیگر رقابت کردند. هنگامی که گرد و غبار فرو نشست سلوکیان خود را در میانه کنترل سهم امپراتوری یافتند. قلمرو امپراتوری سلوکی در دوران اوج خود از آناتولی (ترکیه امروزی) تا دره سند در هند امتداد داشت.
سلوکیان علیرغم تسلط جغرافیایی و نفوذ پایدار اغلب در بحثهای خاورمیانه به سطح پاورقی تنزل داده میشوند. آنان تحت الشعاع همتای خود در مصر یعنی بطلمیوس یکم سوتر فرمانروای مصر و از سرداران اسکندر مقدونی قرار گرفته اند که در غرب به خاطر جمع آوری کتابخانه اسکندریه و به دلیل سوء استفادههای کلئوپاترا آخرین عضو دودمان خود مشهور هستند. این غفلت منجر به شکاف قابل توجهی در درک ما نسبت به سلوکیان شده است. این در حالیست که امپراتوری سلوکی نقش مهمی در شکل دادن به خاورمیانه هم از نظر فرهنگی و هم از نظر سیاسی داشته است.
معماران جهان هلنیستیتاثیر سلوکیان بسیار فراتر از میدان جنگ بود. آنان نقش مهمی در پر کردن شکاف بین اروپا و هند، تقویت تبادل فرهنگی و شکل دادن ناخواسته به جهان از طریق تعامل خود با سایر امپراتوریهای قدرتمند داشتند. سلوکیان وارث سنت فرهنگی وسیع هلنیستی بودند. این تاثیر در پروژههای معماری بزرگ آنان که با ترکیبی از سبکهای یونانی، بین النهرینی و مصری مشخص میشود آشکار شد. شهرهایی مانند انطاکیه پایتخت آنان دارای فضاهای عمومی چشمگیر، خیابانهای ستون دار و معابدی بود که با مجسمههایی به سنت یونانی تزئین شده بودند.
معماران سلوکی با تمرکز بر چیدمانهای هندسی و امکانات شهری نقشی کلیدی در توسعه شهرسازی ایفا کردند. سلوکیان در فلسفه جریانهای فکری جهان هلنیستی را پذیرفتند. اپیکوریسم، رواقی گرایی و شک گرایی همگی تحت حمایت آنان شکوفا شدند و دانشمندان را به سوی خود جذب کردند و بحثهای پرشوری را پرورش داد.
یکی از مهمترین کمکها توسط مگاستنس سفیر، مورخ و جغرافیدان یونانی سلوکی مستقر در پاتالی پوترا پایتخت باشکوه چاندراگوپتا مائوریا پادشاه هند در قرن سوم پیش از میلادی انجام شد. اثر مگاستنس که به عنوان یکی از اولین اروپاییها درباره هند نوشته بود به سنگ بنای شناخت شبه قاره هند تبدیل شد.
گزارشهای او علیرغم سوگیریهای بالقوه ذاتی در دیدگاه هر سفیری کماکان منابع ارزشمندی از اطلاعات است. مشاهدات دقیق مگاستنس در مورد جامعه هند از جمله سیستم پیچیده کاست، نقش فیلها در جنگ و ساتی (خودسوزی بیوه ها) و هم چنین سیاست و جغرافیا دریچهای برای اروپاییها به دنیای ناشناخته قبلی فراهم کرد. کار مگاستنس به مبنایی برای نویسندگان بعدی مانند استرابون نویسنده کتاب جغرافیای استرابو تبدیل شد. این روند تصور اروپاییان از هند را برای قرنهای آینده شکل داد. استرابون به توصیفات مگاستنس از موجودات عجیب و غریب اشاره کرد احتمالاً تفسیرهای نادرست از حیوانات واقعی یا شیوههای فرهنگی که به فانتزیهای اروپایی در مورد شرق عجیب و غریب دامن زد.
سلوکیان ممکن است نام آشنا نباشد، اما میراث ماندگار آنان غیرقابل انکار است. آنان تسهیل کننده تبادل فرهنگی، تامین کنندگان دانش و حامیان هنر، معماری و فلسفه بودند. نفوذ آنان از مرزهای جغرافیایی و محدودیتهای زمانی فراتر رفت و اثری پاک نشدنی در دنیای باستان بر جای گذاشت.
شورش یهودیان علیه سلوکیانبا این وجود، شاید ماندگارترین میراث سلوکیان از تعامل آنان با مردمی کوچک، اما باستانی در گوشه جنوب غربی امپراتوری شان ناشی میشود: یهودیان.
سلوکیان در قرن دوم پیش از میلاد بر یهودیه سایه طولانی انداختند. تحت سلطنت ظالمانه "آنتیوخوس چهارم اپیفانس" که به دلیل سیاستهای مذهبی ظالمانه و نامنظم خود لقب اپیمانس (دیوانه) برای او به کار برده شد او اتباع یهودی خود را به شدت آزرده خاطر ساخت. او معبد دوم یهودیان در بیت المقدس را مورد هتک حرمت قرار داد، مجسمه زئوس را ساخت و پرستش خدایان یونانی را اجباری کرد. او با ترویج زبان و آداب و رسوم مذهبی یونانی به دنبال یونانیزه کردن یهودیه بود. این شامل سرکوب اعمال سنتی یهودیان مانند ختنه و برگزاری شبات (تعطیلی روز شنبه یهودیان) و حمله مستقیم به هویت و ایمان یهودی میشد.
این ظلم او آتش شورش یهودیان را برانگیخت. در روستای کوچک مودین یک کاهن یهودی به نام "متاتیاس مکابئوس" و پسران اش از اجرای احکام آنتیوخوس خودداری ورزیدند. سرپیچی آنان باعث خیزش گسترده تری شد. شورش مکابیان در گرفت."یهودا مکابئوس" برجستهترین پسر متاتیاس به عنوان یک رهبر کاریزماتیک ظاهر شد و جناحهای مختلف یهودی را علیه دشمن مشترک متحد کرد.
شورش مکابیان از میدان نبرد فراتر رفت. این مبارزه برای جوهر یهودیت بود. این دوره تاثیر عمیقی بر اندیشه و هویت یهودی داشت. آسیب ناشی از آزار و شکنجه یهودیان تسوط سلوکیان باعث ایجاد متون آخرالزمانی مانند کتاب دانیال و کتاب خنوخ شد. این آثار مضامین قضاوت الهی، رنج عادلانه، و رهایی نهایی را بیان میکردند.
امپراتوری تضعیف شده سلوکی فرصتی را برای رومیان فراهم کرد که از آن درگیری برای گسترش نفوذ منطقهای خود استفاده کنند. رومیان با استفاده از یهودیه به عنوان مهرهای در جنگ قدرت سلوکیان را تضعیف کردند. در قرن اول پیش از میلاد مسیح رومیان بر آناتولی، سوریه و فلسطین مسلط شدند. در حالی که یهودیه بر روایت مبارزات سلوکیان در غرب تسلط دارد مرزهای شرقی آن امپراتوری نیز با چالشهایی مواجه بود.
در سرزمینهای ایرانی شان شورشهایی که با هدف احیای آداب و رسوم ایرانی انجام میشد و تهدیدی مهم محسوب میشد. در نهایت، سلوکیان نتوانستند کنترل ایران را حفظ کنند و راه را برای ظهور سلسلههای بومی اشکانی و ساسانی هموار ساختند. این امر زمینه را برای تقسیم خاورمیانه بین امپراتوریهای رقیب روم و ایران فراهم کرد الگویی که تا هفت قرن بعد از فتح شام و ایران توسط اعراب مسلمان تغییری پیدا نکرد.